نوشته شده توسط : تنها

باید بمانی که بیاید و درد های کهنه ی تو و تمام عالم را درمان کند و تو چشم به راهش میمانی با انتظاری ترکیب شده با امید .

میگویند سواری است از آفتاب ، از روشنی ، با ردایی سبز و شمشیری از عدل .

میگویند قامت سبزی دارد و خالی بر گونه

میگویند از راه سپید می آید با بارانی از نور

میگویند میگویند کعبه میزبان قدوم پاک او و تکیه گاه او خواهد شد

نمیدانم . شاید روزی بیاید که جز مشتی پر از این پرنده در قفس نباشد.

اما در انتظارش میمانم تا روزی که در باغ خدا را باز کند و عطر دل انگیز حضورش در سراسر عالم بپیچد و دنیا از نور جمالش روشن گردد .

با جانی آماده ی قربانی شدن ، چشم به راهش میمانم تا بیاید و بیقراری هایم با یک تبسم او را آرام گیرند و نیم نگاهش آبی بر آتش درد فراق باشد .

آن وقت با او بودن چه خوش است و یک قطره از جام وصال او نوشیدن چه خوشگوار تر از تمامی آب های عالم .

ای عزیز ببخش بر من اگر با جانی نه اک و دلی نه روشن و اعمالی نه مقبول ، مشتاق تو ام ، اما باور کن که در سر سودایی جز محبت تو نیست و خیالم از نقش و نگار تو پر است .

صل الله علیک یا صاحب العصر و الزمان.



:: برچسب‌ها: درد و دل با امام زمان , امام زمان , امام مهدی , صاحب العصر و الزمان , دلتنگی , غربت , غریبی , تنهایی , علی دایی , علی کریمی ,
:: بازدید از این مطلب : 48
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 11 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : تنها

اولین شعری که از آقای فاضل نظری حفظ کردم این شعر بود .

فاضل نظری یکی برجسته ترین شاعران معاصر ایرانه .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیقرار تو ام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد ؟

بال وقتی قفس بر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گشل زلزله هاست

باز میبرسمت از مسئله ی دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این شعرش با دل من بازی میکنه.

بعضی مواقع حس میکنم شعر فقط به من اختصاص داره.



:: برچسب‌ها: بیقرار تو ام و در دلتنگم گله هاست , فاضل نظری ,
:: بازدید از این مطلب : 32
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : تنها

مطمئنم که وقتی ازتون سوال میکنند که به نظرت بزرگترین شاعر تاریخ ادبیات کیست شما میگویید *حافظ*

حداقل نود درصد آدم ها اینگونه هستند .

چون حافظ واقعا شتعر بزرگ و توانمندی بوده است .

حالا برای شما زندگی نامه ی او را گذاشتم تا استفاده کنید .

خیلی خیلی خیلی خلاصه و کامل .

امیدوارم خوشتون بیاد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خواجه شمس الدین حافظ شیرازی شاعر قرن هشتم برابر با سال ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی است.

بیشتر شعر های او غزل هستند .

در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان اروبایی ترجمه شد .

بابای او بها الدین نام داشت و مادرش اهل کازرون بود .

در خانواده ای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شده است .

در نوجوانی قرآن را با چهارده روایت آن از بر کرده و از همین رو به حافظ ملقب گشته است .

سال در گذشت او ۷۹۲ هجری قمری است .

عده ای هنگام دفن او او را متهم به می گساری کردند و مخالف دفن او به شیوه ی مسلمانان بودند که این شعر باعث برگشتن نظر آنها شد .

قدم دریغ مدار از جنازه ی حافظ                            که گر چه غرق گناه است میرود به بهشت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خودم جمع آوریش کرده بودم .

منتظر نظراتون هستم

حتی اگه انتقاد های بی مورد باشن سعی میکنم ازشون نهایت استفاده رو ببرم .

روزتون خوش



:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : تنها

خب اولین اثری که میخوام براتون بذار اولین شعر جناب حافظه که خیلی وقت قبل حفظش کرده بودم .

الا  یا  ایها  الساقی   ادرکاسا  و  ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

به بوی نافه ای کآخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد میدارد که بر بندید محملها

به می سجاده رنگین کن  گرت بیر مغان گوید

که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

همه کارم ز خود کامی به بد نامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها

حضوری گر همی خواهی از او غایب نشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

--------------------------------------------------------

اتمام . روز های خوشی را برایتان آرزومندم .



:: برچسب‌ها: حافظ , الا یا ایهاالساقی , اولین شعر حافظ ,
:: بازدید از این مطلب : 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : تنها

بسم الله الرحمن الرحیم

خب ، بعد اون ضربه ی هنری بزرگ (که دوست ندارم شما بدونید ) تصمیم گرفتم دوباره یه وبلاگ بزرگ و جامع و بهتری رو بسازم .

امیدوارم مثل وبلاگ قبلیم به اوج برسه .

کارم از فردا شروع میشه .

به امید پیشرفت ...



:: برچسب‌ها: شروع , ضربه ی هنری ,
:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 بهمن 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد